غزل ۲۱ مولانا
۱ جُرمی ندارم بیش ازینْ کَزْ دل هَوا دارم تو را از زَعفَرانِ رویِ من، رو میبِگردانی چرا؟ ۲ یا این دلِ خونخواره را، لُطف و مُراعاتیِ بِکُن یا قوَّتِ صَبرَش بِدِه، در یَفْعَلُ اللَّهْ ما یَشاء ۳ این دو رَه آمد در رَوِش، یا صبر یا شُکرِ نِعَم بیشمعِ رویِ تو نَتان، دیدن […]